هر آفریده ای نشانه ی خداوند است،اما هیچ آفریده ای نشان دهنده ی اون نیست.
صفحه ی 17
تنها خداست که نمی توان در انتظارش بود.در انتظار خدا بودن،ناتانائیل،یعنی در نیافتن اینکه او را هم اکنون در وجود خود داری.
صفحه ی 29
برای من«خواندن»اینکه شنهای ساحل نرم است،بس نیست؛می خواهم پاهای برهنه ام آن را حس کنند...به چشم من هر شناختی که مبتنی بر احساس نباشد بیهوده است.
صفحه ی 33
بیماری های شگفتی در جهان هست
و آن خواستن چیزی است که نداری.
صفحه ی 39
رویای فردا مایه ی شادی است،اما شادی فردا چیز دیگری است،و خوشبختانه هیچ چیز به رویایی که از آن در سر می پروردیم مانند نیست،چون هر چیزی ارزشی «دیگر» دارد.
صفحه ی 40
انتظار های شبانه ای هست
برای کدامین عشق؟هنوز کسی نمی داند.
صفحه ی 54
اعمال ما وابسته به ماست همچون پرتو فسفر به فسفر؛راست است که درخشش و شکوه ما از این اعمال است،اما این امر صورت نمی پذیرد مگر به بهای فرسایش ما.
صفحه ی 169
کتاب:مائده های زمینی و مائده های تازه/نویسنده:آندره ژید/ترجمه:مهستی بحرینی